8- بازمانده روز
داستان از همان عنوان کتاب شروع میشود؛ «بازمانده روز». غروب و چند مدتی که از روز مانده، هم حسرت روز رفته را با خودش دارد و هم امید به استفاده از مدت باقیمانده را. این دقیقا حال و روز آقای استیونز- پیشخدمت با وفای لرد دارلینگتن- است که عمری به خاطر کارش از همه چیز حتی عشقش گذشته و حالا که اربابش مرده و دارد با آقای فارادی – یک آمریکایی شوخ طبع- کار میکند فرصتی پیدا کرده تا سفری شش روزه به غرب انگلیس برود تا ضمن دیدار از مناظر مطبوع بتواند عشق قدیمش را هم بعد از 30 سال ببیند و از او خبری بگیرد. داستان در واقع یادداشتهای استیونز در طول همین سفر است. او در طول سفر به یاد گذشتههایی میافتد که آنها را نابود کرده؛ چیزهایی که از دست داده و به خصوص آدمهایی که گم کرده است. در دل داستان البته نکات زیاد دیگری هم مطرح میشوند؛ مثل ماجراهایی از اوضاع و احوال سیاسی بریتانیا به خصوص در زمان جنگ جهانی که استیونز از طریق پذیرایی در مجالس اربابش شاهد آنها بوده، اما اصل داستان همین غم منتشر است.
نظرات شما عزیزان: